من بی توام٬ اما هر دم بیادت هستم٬ از برای خاطرات باهم بودن...
گرچه در این با هم بودن فقط من بودم وتنها در خیالم با تو همسفر بودم!
گفتم ستاره ها قشنگ است!
گفتی با لبخندی که ستاره چیست؟....
گفتم ستاره یادگاریست از قلب هایی که خسته شد٬
عهدهایی که شکسته شد وچشم هایی که با اشک شسته شد.....
بی آنکه ستاره را درک کرده باشی خندیدی و رفتی...!
رفتی و از آن روز سراغی از من خسته وآشفته نگرفتی٬
ولی من همچنان به ستاره می نگرم
تا شاید سایه رخ ماهت را در برکه کوچک قلبم دوباره ببینم.
+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 23:41 توسط مرداب
|